34- لندن را همی هم شایع افتاد نه میرم
روی پل آب ردام گیر
مرده ی گوش ماهی در قاطی ایجاد ماسه سفید
می پی چاند در مدام
نیمه ی ظهر است در لا درخت
کار دیگری هم دارد
قضیه را از هنگامی به وقتی شکم می رسد به نهم به ترس
زیر تر کمر گیر با درشت دانه تسبیح
میل به کشش باریک
ملاحظه ی افرادی است در مسیر دراز به هنگامِ
بست های خابی ده
دیوار کوچه ی تنگ توان چار پایی را می کشد به صدا
و حرامی روزی دیگر
تشت بزرگی آب داده شده .
صبح بخیر من اولی نیستم
ها خود اولشی
سلام کشمیری عزیز ساجده
مدتی من دور بودم تو چرا دور هستی؟
دارام نه باش ام دور
حرامی روزی دیگر
تشت بزرگی آب داده شده
ممنون ات ام به حرامی روزی دیگر و این ...
سلام کشمیری
با تکمیل خود و استمرار زبانت مختص خود به روز و هر روز فربه تر .
تو موفق می شود . محکومی به موفقیت اما نمیر در خمیره های خالی سطور . اینبار که با دریا نشتس حرف را به اعماق بکش.
میل به کشش باریک !
درود کشمیری
درود
ممنون ات از نگاه کرده شده ات و دربیشتر برایم کلمه از نقد کن
سپاس - وارم - امید - دارم
ساجده جنونت را در زبان دوست دارم کار به چیز دیگری ندارم و گاهی تصاویر
من کلمه جان درنگی
همه منگی
به ممنون ات ام
مرسی!
سلام
پس از مدت ها کلنجار رفتن با...
پس از مدت ها "نمی دانم"
ای شعرهای من
"من حرف می زنم"
منتظرم با سپاس
ببین ( سا ) یه هنرمند خوب کسیه که اجازه نده شیوه کارش برای خودش تبدیل به یه سنت بشه.
یه مثل نه چندان قدیمی هست که می گه (( درست وقتی که فکر می کنی می دانی زمان شکست توست ))
به عنوان یه دوست ازت خواهش می کنم خودت رو با خودت بسنج نه با دیگران
این خیلی خوب بود خودام را با خود ام
مرسی تم با تمام ساجده ای
دوست دارم کارای تازه ام را حتمن به خونی و نظر بدی
ممنون ات
کاش یه خورده کار سریع تر ورق می خورد و نوشته حاد تر بود. آخر کار ریزش داره.
ممنون خیلی خوب از نظر ات
مجله شعرآستان شما را به خوانش تازه ترین آثارش می خواند .
مرسی
shere jalebi bod
edame bede
سلام . آمدم و خواندمت . شعرت تحیرانگیز است .این حس باید بماند در آدم تا کلماتی برای تعر یف و توضیح آن پیدا شود . به من سر بزن دوست !
با تمام ساجده ای مرسی تم خاجات عزیز
سلام و شعرهاتو می خوانم امشب یعنی الان .
تو خیلی با خیلی لطف داری ممنون ات ام
جالب است اینجا هم ... خواندنی شدی ... :)
سلام دوست من سلام
لا سلام از اینکه هیچ حرفی نیستی
سلام گرامی
می خوانمت به خون که ماهی دریای غروبی و خود طلوعی تازه
درود
به روزم (با شعر و خبر و میزگرد و ...)
مرا به خون بخون
در اشعارت خیلی چیزها رو رعایت می کنی و تقریبا ساختارمنده استفاده به جا از کلمات داری ولی وقتی می خونمش سردرد می گیرم سر در گم می شم نمی دونم شاید هم ویژگی شعرت همینه ولی به نظر خودم انسجام بیشتری به شعرت بده و از این حال پریشانی شعرت رو نجات بده
مرسی تم با تمام الیک برای وقت و نظر ات و خانشی که کردی
سلام عزیز
.......به روزم......
با:
1- آخر بازی
آخرین خبرها در مورد اشتراک مجله «همین فردا بود»
و دریافت رایگان شماره اول آن
2- در ستایش چاقو
مطلبی در مدح حماقت های عاشقانه
3- تولدی دیگر
خبر ایجاد کارگاه ادبی «سایه ها» در استان تهران
و شرایط و نحوه حضور علاقمندان
4- خبرهای داغ فرهنگی
آدرس چند جشنواره توپ
با جوایز توپ تر!
5- مریم جعفری شاعر یا نویسنده؟!
ماجرای یک تشابه اسمی و گزارشی از دزدی یک نویسنده مطرح
6- سیاه بازی با جلوه های ویژه
یا
آیا رونالدینیو یک غزل پست مدرن است؟!!
7- یک شعر تازه
شعری طولانی اما...
پس
صمیمانه پشت این فاصله های لعنتی منتظرم...
درضمن یک خواهش
با توجه به تغییر آدرس از com. به ir.
اگر لینکم به:
www.bahal3.persianblog.ir
تغییر یابد
پیشاپیش ممنون خواهم شد...
حتمن
سلام
به روزم و شما ساجده کشمیری به خوانش چند سطر دعوت دارید
با احترام
رضا شنطیا به نشر اکاذیب متهم شد!
اجرای نمایش رومئو و ژولیت در سالن کتابخانه سید احمد در روز سه شنبه ساعت ۳۰/۷
اوه چه بد من نه بود ام
امریکایی ها منتطرتن رفیق!
سلام
گفتی بنویسم
نوشتم
امروز به چاقو کشی من بیا ...
منتظر نقدت هستم
سلام دوست من شعرت را خواندم باید چند باره بخوانمش و بعد چیزی بنویسم که به نوشتن بیارزد .به من هم سری بزن
- ... همه چیز در عزاست .بعد آن همه تو در من ذوب نشو .گل های روی بالشم بو می دهند تازگی ها تنت می بارد وطنم می گرید .( از سیاه پشمالو )
- ...این سلسله کاغذ های روی مصبطه مرا به عریضه می خواند که دردی در نواحی آشوریان شاید هست که می شود آنرا با سیرکی از جنس دهان شیر آروغ زد .( خود – آن – گاهم )
- ... ها ...انار خاتون ! ختم به خیر می شوی در سر انجام بی حوصله گی آفتابه گی های این نمور بی صلابت کاشی؟ (دراز – کوش دو از انار – باطوم ).
و
- ...پشم ؟
طرح قالی شده ایم آقای داربست !( سیاه پشمالو )
دعوتید به شعرآستان خوانی ....نقد و نظرتان سنگ فرش این جاده مه آلود ....تاویل دوستی از این بهتر؟
سلام . فکر که می کنم می بینم از شعر شما حس خوبی در ذهن و خاطره ی من هست . اما نمی توانم به نکته ای اشاره نکنم و آن هم احساس خطری است که از آینده ی شعر تان در من نشسته . چرا ؟ می گویم . به گمان من تلاش شما برای از رسمیت انداختن زبان ادبی و گنجینه ای شعر فارسی مشهود و حتا مشکور است اما دوست من اگر این پرش ها را بی مهار و بی برنامه و مولفه انجام دهید و این طور نحو زبان معهود را برهم بریزید و منطق موجه دیگری نتوانید جایگزین آن کنید ناگهان می بینید که پس از سال ها نوشتن و کار کردن دارید در تنهایی برای خودتان می نویسید و این دردناک است و شما لیاقت این را دارید که شناخته و بلکه شناخته تر شوید . فی المثل اگر بگویم نیمی از معنای پیامی را که برایم گذارده اید نفهمیدم اغراق نکرده ام و این منصفانه نیست که من بعد از این همه خواندن و نوشتن در مقابل پیامی از شما کم بیاورم . بی شک از شما شعرهای باشکوه تری خواهم خواند .
ممنون ات از این همه کلمه
سلام
دنبال م یکنم و لذت هم گاهی می برم و گاهی نمی برم این یک یاز دسته ی اول بود
دیر به دیر کلمه ای